خط چشمم هنوز ناقص بود
پشت سر سایه پدر دیدم
چشم در چشم توی آئینه
خسته و پیر و بی اثر دیدم
*****
بی تفاوت خط چشم کامل شد
پنکک و رژ و خط لب به حد نیاز
شال سبز و سندل مشکی
شارژ همراه اول و قرار و مدار
*****
پیرمرد لحظه ای تبسم کرد
گفت بابا مراقب خود باش
دست بر سینه اش زدم برو بابا
مرگ تو آرزوی قلبی ماست
*****
ساعت 9 به خانه برگشتم
یک سکوت عجیب حاکم بود
گاز اکسیژن پدر تمام شد و
جانباز شیمیایی بی جان بود
نظرات شما عزیزان: